خون ببار ای دل برای مرتضی، در شب قدر عزای مرتضی
در هجران زهراست، اسدالله الغالب تنهاست
بعد از او تا دنیاست، اسدالله الغالب تنهاست
در دل مرتضی، در همه لحظه ها، قصه ی شعله ها زنده است
گریه های حسین، ماتم زینبین، در دل مرتضی زنده است
کوفه او را با غریبی آشنا کرده
کوفیان را خوبی او بی وفا کرده
حیدر است این که نگیرد کینه ای در دل
حیدر است این که جفا دیده حیا کرده
خون ببار ای دل برای مرتضی، در شب قدر عزای مرتضی
واویلا واویلا، شب هجران مولا آمد
هنگام رفتن شد، سر بالینش زهرا آمد
الوداع مرتضی، الوداع الوداع، موسم رستگاری شد
مثل ایتام تو، بعد تو یاعلی، سهم ما بی قراری شد
شد نماز او نشسته، آه و واویلا
پهلوان فرقش گسسته، آه و واویلا
آمده گویا عیادت با دو چشم تر
مادر پهلو شکسته، آه و واویلا
خون ببار ای دل برای مرتضی، در شب قدر عزای مرتضی
اغفر لنا یا رب، به نماز خونین حیدر
اغفر لنا یا رب، به دعا و آمین حیدر
اشک ما را ببین، در رثای علی، ما همین تحفه را داریم
در دل بی قرار، آرزوی نجف، حسرت کربلا داریم
آمد از نو شب قدری با غم حیدر
روزی ما شده از نو ماتم حیدر
بار دیگر شده مولا همدم زهرا
بار دیگر شده زهرا همدم حیدر
خون ببار ای دل برای مرتضی، در شب قدر عزای مرتضی
شاعر: میلاد عرفان پور